نان میده ؛ نانی که از آرد بی سبوس و دو بار بیخته پزند. رجوع به میده شود :
هرکه غرنین دیده باشد در سپاهان کی بود
هرکه نان میده بیند چون خورد نان جوین.
فرخی.
هرکه غرنین دیده باشد در سپاهان کی بود
هرکه نان میده بیند چون خورد نان جوین.
فرخی.
میده . [ م َ دَ / م ِ دِ] ( اِ ) آرد گندم دوباره بیخته را گویند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . آرد پارچه بیز. ( غیاث ) آرد گندم که به مبالغه بیخته باشند. ( آنندراج ) . نرم ساییده : از آرد میده و روغن و انگبین کلیچه پخته و از بهر خریدار بر ممر بازار نهاده . ( سندبادنامه ص 206 ) .
... [مشاهده متن کامل]
- میده کردن ؛ آرد را دوباره بیختن و نرم ساییدن .
نانی که با این حالت پخته شود را گویند .
|| نانی که از آرد بی سبوس سازند. ( ناظم الاطباء ) : حواری ، درمک ؛ نان میده . ( یادداشت مؤلف ) . ابونعیم ؛ نان میده . ( مهذب الاسماء ) . لُقی ؛میده ٔ سپید. سمید و سمیذ؛ میده ٔ سفید. ( منتهی الارب ) :
خوانی نهاد بر وی چون سیم پاک میده
با برگان و حلوا شفتالوی کفیده .
ابوالعباس .
هرکه غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود
هرکه تازه میده بیند چون خورد نان جوین .
فرخی .
... [مشاهده متن کامل]
- میده کردن ؛ آرد را دوباره بیختن و نرم ساییدن .
نانی که با این حالت پخته شود را گویند .
|| نانی که از آرد بی سبوس سازند. ( ناظم الاطباء ) : حواری ، درمک ؛ نان میده . ( یادداشت مؤلف ) . ابونعیم ؛ نان میده . ( مهذب الاسماء ) . لُقی ؛میده ٔ سپید. سمید و سمیذ؛ میده ٔ سفید. ( منتهی الارب ) :
خوانی نهاد بر وی چون سیم پاک میده
با برگان و حلوا شفتالوی کفیده .
ابوالعباس .
هرکه غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود
هرکه تازه میده بیند چون خورد نان جوین .
فرخی .