نانجوی. ( نف مرکب ) جوینده نان. روزی طلب. || گدا. گدائی کننده. || طالب دنیا. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) : تو چون نامجوئی ز نانجوی بگسل که جم را به مور اقتدائی نیابی.خاقانی.
( نان جو ی ) ( صفت ) ۱ - آنکه درطلب نان بر آید.۲ - گدایی کننده گدا.۳ - طالب دنیاودنیاوی : توچون نام جویی زنانجوی بگسل که جم رابه موراقتدایی نیابی . ( خاقانی )