نان به روغن افتادن ؛ حاصل شدن آرزو. ( مجموعه مترادفات ص 120 ) . برآمدن کار و مراد خوب نشستن نقش ومنتفع و کامیاب بر حسب دلخواه شدن. ( آنندراج ) :
ننوشد هیچ جز خون دل من
غمت را خوش فتاده نان به روغن.
شفائی ( از آنندراج ) .
ننوشد هیچ جز خون دل من
غمت را خوش فتاده نان به روغن.
شفائی ( از آنندراج ) .