نان بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) چسبانیدن خمیر به دیوار تنور. دوسانیدن نان به دیوار تنور. || کنایه از آرمیدن با زن : تنوری گرم دید و نان در او بست.نظامی.
( مصدر ) چسبانیدن خمیربدیوارتنور.یانان بستن درتنورکسی . آرمیدن باوی جماع کردن : تنوری گرم دیدونان دراوبست . ( نظامی )