نامیمون
/nAmeymun/
مترادف نامیمون: بداختر، شوم، ناخجسته، نافرخنده، نحس
متضاد نامیمون: میمون
برابر پارسی: ناخجسته، نافرخنده | ناخجسته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نامطلوب، نامیمون
شوم، بدشگون، نامیمون، بدیمن
شوم، نامیمون، نامبارک، ناخجسته
کج، فاسد، نا درست، گمراه کننده، شیطانی، بدشگون، نامیمون، بدخواه، بدیمن، منحوس
ملعون، بی نوا، بد بخت، نامیمون، نامبارک
برعکس، بد قیافه، نامیمون
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شوم