نامی خلجستانی
لغت نامه دهخدا
گرم به جور براند بفور بازآیم
به آستین ز شکر دست کی کشد مگسی
چو من به گمرهی افتاد از آن دهان و میان
هوس به هیچ نبسته ست هیچ بلهوسی.
شب تاریکی و تنهائی و آسیب مغیلان
پا به خاری نگذارم که بدل پا نگذارد
یار من نیست بجز دیده خونبار که آن هم
گهی اختر بفشاند گهی اختر بشمارد.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید