نامه نگاری
/nAmenegAri/
مترادف نامه نگاری: دبیری، مکاتبه، نامه نویسی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
نامه ساختن
نوشتن. تحریر :
بر آشفت و فرمود تا بر حریر
باثرط یکی نامه سازد دبیر.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
از آن شاد شد پهلوان چون شنود
سوی طنجه شه نامه ای ساخت زود.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گشای ازخرد با سر خامه راز
به افریقی ازمن یکی نامه ساز.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
نوشتن. تحریر :
بر آشفت و فرمود تا بر حریر
باثرط یکی نامه سازد دبیر.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
از آن شاد شد پهلوان چون شنود
سوی طنجه شه نامه ای ساخت زود.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گشای ازخرد با سر خامه راز
به افریقی ازمن یکی نامه ساز.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
رقعه نوشتن
ترسل
مراسله