نامه نوشتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
نامه ساختن
نوشتن. تحریر :
بر آشفت و فرمود تا بر حریر
باثرط یکی نامه سازد دبیر.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
از آن شاد شد پهلوان چون شنود
سوی طنجه شه نامه ای ساخت زود.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گشای ازخرد با سر خامه راز
به افریقی ازمن یکی نامه ساز.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
نوشتن. تحریر :
بر آشفت و فرمود تا بر حریر
باثرط یکی نامه سازد دبیر.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
از آن شاد شد پهلوان چون شنود
سوی طنجه شه نامه ای ساخت زود.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
گشای ازخرد با سر خامه راز
به افریقی ازمن یکی نامه ساز.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .
بن افکندن نامه ؛ نوشتن آن. نامه کردن :
چو بشنید زیشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن.
فردوسی.
چو بشنید زیشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن.
فردوسی.