[ویکی اهل البیت] ابن قتیبه در کتاب، الامامة والسیاسة، و کشی در کتاب، الرجال، آورده اند: مروان بن حکم در حالی که از طرف معاویه حاکم مدینه بود، نامه ای خطاب به معاویه به این شرح ارسال داشت.
اما بعد، چنان که عمرو بن عثمان به من اطلاع داده، گویا عده ای از مردان اهل عراق و گروهی از بزرگان حجاز با حسین بن علی در رفت و آمد هستند، و من هرگز در این مورد در امان نخواهم بود. با تحقیق و بررسی برای من معلوم گردیده که وی در این اندیشه است که با حکومت مخالفت ورزد. از نظر خود در این مورد مرا مطلع ساز.
پس معاویه در پاسخ مروان نامه ای به این شرح برایش ارسال داشت. نامه تو را دریافت کردم و از امر حسین بن علی در این مورد اطلاع یافتم. من به تو سفارش می کنم که هرگز در هیچ امری وی را مورد اعتراض قرار ندهی. تا آن گاه که او با تو کاری نداشته و بر حکومت ما اعتراضی نکند تو نیز از این امر خودداری کن، و تا موقعی که او بر بیعت خود با ما پایبند باشد و بر حکومت ما اعتراضی نکند تصمیم نداریم که به آزار او بپردازیم. از این رو مراقب اعمال او باش و در عین حال سعی کن که بین تو و او نزاعی پیش نیاید.
معاویه نامه ای به حضور امام علیه السلام ارسال داشت و گفت: «اما بعد، از شما گزارش هایی به من می رسد، که چنانچه درست باشد، هرگز سزاوار نیست به شما نسبت داده شود، و من تو را از این امر بر حذر می دارم. به خدا سوگند، آن کس که پیمانی را امضا می کند، و قراری را به میان می گذارد شایسته است به پیمان و قرار خود پایدار بماند، و در میان مردم از لحاظ شرافت و بزرگواری و وفای به عهد و پیمان چه کسی را بالاتر از تو می توان یافت. مقام و منزلت تو در نزد خداوند، سزاوار آن است که در پیمان ها ثابت و استوار و به عهد خدا وفادار باشی. پس بدان هر موقع که بر ضد من اقدام کنی، من نیز تو را انکار خواهم کرد و از هر راهی به من حمله آورید، از همان راه تو را هدف حمله خود قرار خواهم داد. از این رو از ایجاد اختلاف و آشوب در میان این امت بپرهیز و زنهار، مگذار که با دست تو جنگی به وجود آید و خونی ریخته شود. تو که مردم را به خوبی آزمایش کرده ای، بنابراین درباره خودت و دین و امت محمد صلی الله علیه و آله بیندیش و از فتنه ها اجتناب کن، و به گفتار سفها و مردم جاهلی که فتنه و آشوب را دوست می دارند گوش مدار».
همین که امام حسین علیه السلام نامه معاویه را دریافت کرد در پاسخ نامه ای به این شرح برای معاویه ارسال داشت.
«اما بعد، نامه ات به دستم رسید. نوشته بودی که درباره ما گزارشات نامطلوبی دریافت کرده ای و گفته ای که به نظر تو این گونه اعمال را برای من سزاوار نمی دانی. و یادآوری کرده ای که تنها خدای تعالی مردم را به نیکی ها راهنمایی کرده و پشتیبان نیکی است. اما باید بدانی که این گزارش های نامطلوب و ناروا را مردمی دروغگو و کرنشکار و فرومایه به تو می فرستند. همان مردمان تملق پیشه و سخن چین که میان مردم تفرقه و جدایی می افکنند، این گمراهان فتنه گر برای تو دروغ گفته اند. نه می خواستم تدارک جنگی با تو ببینم و نه در فکر قیامی علیه تو بودم. اما نه چنان پنداری که من از سکوت خود خوشنودم، بلکه در برابر حکومت باطل تو و ترک قیام و جهاد با تو از خدای خود بیم دارم. به هر حال هیچ گونه عذری برای من باقی نمانده، و بایستی این حقیقت را برای تو و یارانت که حزب ستمکاران و دوستداران شیاطینند بازگو کنم.
آیا تو قاتل حجر بن عدی برادر کنده و یاران نمازگزار او که خدای را پرستش می کردند نیستی؟ ایشان با ستمکاری و بدعت های ناپسند مخالف بودند و امر به معروف و نهی از منکر می کردند، و در راه حق از سرزنش و ملامت هراسی نداشتند. اما تو با شمشیر ستم و کینه ایشان را کشتی بعد از آن که پیمان های محکم و استوار با آنان بستی و امان دادی. تو از خدا نترسیدی و پیمان او را سست شمردی و در کمال جرأت و جسارت آنان را به قتل رساندی؟ آیا تو قاتل عمرو بن حمق یار و مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن بنده صالح که کثرت عبادت او را فرسوده و پیکرش را نحیف و رنگ از رخسارش برده بود نیستی؟ در حالی که امانش دادی و چنان عهد و پیمان ها برایش بستی که اگر برای بزهای وحشی بسته می شد از قله کوه ها به زیر می آمدند.
اما بعد، چنان که عمرو بن عثمان به من اطلاع داده، گویا عده ای از مردان اهل عراق و گروهی از بزرگان حجاز با حسین بن علی در رفت و آمد هستند، و من هرگز در این مورد در امان نخواهم بود. با تحقیق و بررسی برای من معلوم گردیده که وی در این اندیشه است که با حکومت مخالفت ورزد. از نظر خود در این مورد مرا مطلع ساز.
پس معاویه در پاسخ مروان نامه ای به این شرح برایش ارسال داشت. نامه تو را دریافت کردم و از امر حسین بن علی در این مورد اطلاع یافتم. من به تو سفارش می کنم که هرگز در هیچ امری وی را مورد اعتراض قرار ندهی. تا آن گاه که او با تو کاری نداشته و بر حکومت ما اعتراضی نکند تو نیز از این امر خودداری کن، و تا موقعی که او بر بیعت خود با ما پایبند باشد و بر حکومت ما اعتراضی نکند تصمیم نداریم که به آزار او بپردازیم. از این رو مراقب اعمال او باش و در عین حال سعی کن که بین تو و او نزاعی پیش نیاید.
معاویه نامه ای به حضور امام علیه السلام ارسال داشت و گفت: «اما بعد، از شما گزارش هایی به من می رسد، که چنانچه درست باشد، هرگز سزاوار نیست به شما نسبت داده شود، و من تو را از این امر بر حذر می دارم. به خدا سوگند، آن کس که پیمانی را امضا می کند، و قراری را به میان می گذارد شایسته است به پیمان و قرار خود پایدار بماند، و در میان مردم از لحاظ شرافت و بزرگواری و وفای به عهد و پیمان چه کسی را بالاتر از تو می توان یافت. مقام و منزلت تو در نزد خداوند، سزاوار آن است که در پیمان ها ثابت و استوار و به عهد خدا وفادار باشی. پس بدان هر موقع که بر ضد من اقدام کنی، من نیز تو را انکار خواهم کرد و از هر راهی به من حمله آورید، از همان راه تو را هدف حمله خود قرار خواهم داد. از این رو از ایجاد اختلاف و آشوب در میان این امت بپرهیز و زنهار، مگذار که با دست تو جنگی به وجود آید و خونی ریخته شود. تو که مردم را به خوبی آزمایش کرده ای، بنابراین درباره خودت و دین و امت محمد صلی الله علیه و آله بیندیش و از فتنه ها اجتناب کن، و به گفتار سفها و مردم جاهلی که فتنه و آشوب را دوست می دارند گوش مدار».
همین که امام حسین علیه السلام نامه معاویه را دریافت کرد در پاسخ نامه ای به این شرح برای معاویه ارسال داشت.
«اما بعد، نامه ات به دستم رسید. نوشته بودی که درباره ما گزارشات نامطلوبی دریافت کرده ای و گفته ای که به نظر تو این گونه اعمال را برای من سزاوار نمی دانی. و یادآوری کرده ای که تنها خدای تعالی مردم را به نیکی ها راهنمایی کرده و پشتیبان نیکی است. اما باید بدانی که این گزارش های نامطلوب و ناروا را مردمی دروغگو و کرنشکار و فرومایه به تو می فرستند. همان مردمان تملق پیشه و سخن چین که میان مردم تفرقه و جدایی می افکنند، این گمراهان فتنه گر برای تو دروغ گفته اند. نه می خواستم تدارک جنگی با تو ببینم و نه در فکر قیامی علیه تو بودم. اما نه چنان پنداری که من از سکوت خود خوشنودم، بلکه در برابر حکومت باطل تو و ترک قیام و جهاد با تو از خدای خود بیم دارم. به هر حال هیچ گونه عذری برای من باقی نمانده، و بایستی این حقیقت را برای تو و یارانت که حزب ستمکاران و دوستداران شیاطینند بازگو کنم.
آیا تو قاتل حجر بن عدی برادر کنده و یاران نمازگزار او که خدای را پرستش می کردند نیستی؟ ایشان با ستمکاری و بدعت های ناپسند مخالف بودند و امر به معروف و نهی از منکر می کردند، و در راه حق از سرزنش و ملامت هراسی نداشتند. اما تو با شمشیر ستم و کینه ایشان را کشتی بعد از آن که پیمان های محکم و استوار با آنان بستی و امان دادی. تو از خدا نترسیدی و پیمان او را سست شمردی و در کمال جرأت و جسارت آنان را به قتل رساندی؟ آیا تو قاتل عمرو بن حمق یار و مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن بنده صالح که کثرت عبادت او را فرسوده و پیکرش را نحیف و رنگ از رخسارش برده بود نیستی؟ در حالی که امانش دادی و چنان عهد و پیمان ها برایش بستی که اگر برای بزهای وحشی بسته می شد از قله کوه ها به زیر می آمدند.
wikiahlb: نامه_امام_حسین_علیه_السلام_و_معاویه