نامناسبی

لغت نامه دهخدا

نامناسبی. [ م ُ س ِ ] ( حامص مرکب ) مناسب نبودن. مناسبت نداشتن. درخورد و سزاوار و بجا و بموقع نبودن.

فرهنگ فارسی

مناسب نبودن . مناسب نداشتن

مترادف ها

irrelevance (اسم)
نا مربوطی، بی ربطی، نا مناسبی

infelicity (اسم)
سیاه بختی، نا مناسبی، شومی

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

impolicy (اسم)
نا مناسبی

inadequacy (اسم)
نا مناسبی، نارسایی، بی کفایتی، نابسندگی، عدم تکافو

فارسی به عربی

ازعاج , نقص

پیشنهاد کاربران

بپرس