نامعین
/nAmo~ayyan/
برابر پارسی: بی نشان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
بی نتیجه، نا معین، سیال، معلق، نا مشخص، پادر هوا
مطلق، نامحدود، نا معین، نامعلوم، بی حد، نا مشخص
سست، بی اعتبار، نا معین، غیر قطعی، ناامن، متزلزل، غیر مطمئن، غیرمحفوظ، بدون ایمنی
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیر قابل اندازه گیری
دگرگون شونده، جوربجور شونده، نا معین
نا معین، وصف ناپذیر، غیرقابل طبقه بندی
نا معین، سیال
فارسی به عربی
غیر محدد
پیشنهاد کاربران
نامُعَیَّن: [دستورِ زبان] ناشناخته