دیکشنری
مترجم
بپرس
نامعموری
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
نامعموری. [ م َ ] ( حامص مرکب ) معمور و آبادنبودن. ویرانی. خرابی. خراب و بایر و متروک بودن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها