لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
دودلی، گمان، نا معلومی، شک، تردید، شبهه
ابهام، سخن مشکوک، گنگی معنی، نا معلومی
نا معلومی، بی تکلیفی، پادر هوایی
نا معلومی، شک و تردید، عدم تحقق، نا امنی، ناپایداری زندگی
نا معلومی
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه "گنگی" که از دو بخش گُنگ به چَمِ "نامعلوم، نا آشکار" و "ی" ساخته شده است که برابر "نا معلومی، نا آشکاری" می باشد.
می توان از "یگ" زبان پهلوی - پارسی میانه به جای "ی" بهره برد و گفت "گُنگیگ" .
بدرود!
می توان از "یگ" زبان پهلوی - پارسی میانه به جای "ی" بهره برد و گفت "گُنگیگ" .
بدرود!