نامعقول
/nAma~qul/
مترادف نامعقول: سبکسر، غیرعقلایی، غیرمنطقی، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، ناشایست، ناشایسته، نامناسب، ناموجه
متضاد نامعقول: معقول، مناسب
برابر پارسی: بی خرد، دورازخرد
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- حرکت نامعقول ؛ حرکت بی جا و بی قاعده. ( ناظم الاطباء ). کار قبیح و شنیع و بیجا و خلاف عقل و ادب.
|| نالایق. ناموافق. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، سبکسر. جلف. بی ادب. غیرمؤدب. که حرکات و رفتارش عاقلانه و سنگین و باوقار نیست. که معقول و مؤدب نیست. مقابل معقول ، به معنی مؤدب و موقر و باتربیت.
- آدم نامعقول ؛ آدم بی خرد و بی عقل و بی دانش. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نامربوط
نامعقول، بی خرد، غیر معقول، نابخرد، غیر عاقلانه، ناحق، بی دلیل، زورگو، ناحساب
نامعقول، بی معنی، غیر منطقی، غیر عقلانی
مضحک، نامعقول، مهمل، غیر طبیعی
نامعقول، غیر منطقی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نابخردانه، نابخرد
🇮🇷 واژه ی برنهاده: نابخرد 🇮🇷