نامعدود

/nAma~dud/

مترادف نامعدود: بی حساب، بی شمار، بی شمر، بی قیاس، ناشمرده

متضاد نامعدود: معدود

برابر پارسی: ناشمرده، بی شمار

لغت نامه دهخدا

نامعدود. [ م َ ] ( ص مرکب ) بی حساب. بی شمار. ناشمار. بیکران. بی قیاس. بی اندازه. بسیار. || ناشمرده. ( ناظم الاطباء ). شمرده ناشده :
من چه گویم که گر اوصاف جمیلت شمرند
خلق آفاق ، بماند طرفی نامعدود.
سعدی.

فرهنگ فارسی

۱ - ناشمرده : من چگویم که گر اوصاف جمیلت شمرند خلق آفاق بماندطرفی نامعدود. ( سعدی ) ۲ - (صفت ) بی حساب بی شمارمقابل معدود.

پیشنهاد کاربران

بیشمار
زیاد
عدیده
بیکران
. . . وبعد درود نامعدود و تحیات با برکات نامحدود
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

بپرس