نامسلوک

لغت نامه دهخدا

نامسلوک. [ م َ ] ( ص مرکب ) طی ناشده. نارفته. پای سپرده ناشده. || متروک. راهی که متروک مانده است و کسی از آن گذر نمی کند : مناهج عدل که نامسلوک مانده بود مسلوک و معین شد. ( سندبادنامه ص 10 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس