نامستقیم

/nAmostaqim/

مترادف نامستقیم: کج، کژ، معوج، ناراست

متضاد نامستقیم: راست

برابر پارسی: نابه سامان

معنی انگلیسی:
irregular

لغت نامه دهخدا

نامستقیم. [ م ُ ت َ ] ( ص مرکب ) غیرمستقیم. ناراست. کج و معوج. || نابسامان. نااستوار. که براه و بسامان نیست. پریشان :
دل چو کانون و دیده چون آتش
کار نامستقیم و حال سقیم.
ابوالعلاء.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - آنچه مستقیم نیست ناراستکج. ۲ - نابسامان پریشان : دل چو کانون و دیده چون آتش کار نامستقیم و حال سقیم . ( ابوالعلائ ) مقابل مستقیم .

پیشنهاد کاربران

بپرس