نامرعی


برابر پارسی: نا پیدا، نادیده، نانمیده

لغت نامه دهخدا

نامرعی. [ م َ ] ( ص مرکب ) چیزی که ملاحظه و منظور نشده. چیزی که پاس وی را نداشته باشند. ( ناظم الاطباء ). مراعات نشده. منظورناشده. رعایت نگشته : اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد به منزلت درویشی باشد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مراعات نشده منظور ناشده .

پیشنهاد کاربران

غیرقابل اجرا
غیر قابل دسترس
. . . مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است.
کتاب کلیله و دمنه
- نامرعی: نادیده گرفته شده
نامرئی:ناپیدا

بپرس