نامربوط

/nAmarbut/

مترادف نامربوط: بی ربط، بی سروته، بی مناسبت، بیهوده، چرند، مزخرف، مهمل، نابجا، ناشایست، هجو

متضاد نامربوط: بجا، مربوط، مناسب

برابر پارسی: بی سروته، چرند و پرند، نابسته

معنی انگلیسی:
abrupt, desultory, disconnected, discursive, disjointed, extraneous, extrinsic, immaterial, impertinent, inconsequent, irrelevant, unconnected, unrelated

لغت نامه دهخدا

نامربوط. [ م َ ] ( ص مرکب ) بی ربط. بیهوده. نامناسب. بی مناسبت. ( ناظم الاطباء ). که بهم ربط ندارد : چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت ، گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده. ( سندبادنامه ص 86 ).
- سخنان نامربوط ؛ سخنان شوریده و بی سروته.
|| دشنام. هرزه. لایعنی.
- نامربوط گفتن ؛ بی معنی و بیهوده گفتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) بی ربطبی مناسبت:[ چون این حرکات نامضبوط واین هذیانات نامربوط ازوی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بردل وی مستولی شده..] یاحرف ( سخن کلام ) نامربوط . سخنان بی سروته وبی مناسبت : [ چه بسابرنمیگشت ( آن زن ) ودو حرف نامربوط و احیانا دشنامی جانانه نثارش نمیکرد.]

فرهنگ عمید

۱. بی ربط، بی مناسبت.
۲. نامناسب.

مترادف ها

improper (صفت)
نابجا، نامربوط، نا شایسته، نا مناسب، نالایق، بی جا، خارج از نزاکت

absurd (صفت)
ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نامربوط

irrelevant (صفت)
نامربوط، بی ربط، غیر ضروری

unfitting (صفت)
نامربوط

abusive (صفت)
نامربوط، تهمت، دشنام، فحاش، بدزبان، زبان دراز، توهین آمیز، تجاوز به عصمت، تعدی، قابل استفاده، پر توپ و تشر

inept (صفت)
بی معنی، چرند، نامربوط، نادان، ناجور، بی عرضه، بی منطق

irrelative (صفت)
نامربوط، بی ربط، نا مناسب

فارسی به عربی

غیر هام , مفکک
غیر ذو علاقة

پیشنهاد کاربران

extraneous to
بیجا، نابجا
بی مورد
چِرت و پِرت - بیمعنی - حرف زشت - حرف زشت
آسمان و ریسمان

بپرس