نامحسوس
/nAmahsus/
برابر پارسی: درنیافتنی، ناسهیدنی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
غیر محسوس، لمس نشدنی، نامحسوس
پیشنهاد کاربران
نامشهود
پنهانی -
پلیس نامحسوس: پلیسی که با ماشین شخصی در جاده ها اتومبیل های متخلف را به دام می اندازد.
پلیس نامحسوس: پلیسی که با ماشین شخصی در جاده ها اتومبیل های متخلف را به دام می اندازد.
نایابش:نامحسوس .
یابش:محسوس.
یابش:محسوس.
ناملموس
غیرملموس
غیرملموس
ناسهشدار