نامبردار شدن. [ ب ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معروف و مشهور شدن. سرشناس گشتن. سروری و سالاری یافتن : نبیره ، پسر داشتم لشکری شده نامبردار هر کشوری.فردوسی.و رجوع به نامبردار شود.