نام طلب


برابر پارسی: نامجوی

لغت نامه دهخدا

نام طلب. [ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) طالب نام. نامجو. جویای نام. که جویا و خواستار شهرت و آوازه است. شهرت طلب.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه طالب نام وشهرت است شهرت طلب : چنین پاسخ آوردمنذربراوی که ای پرهنرخسرونامجوی .... ۲ - طالب مقام ومنصب .۳ - شجاع دلاور. ۴ - ( اسم ) روزدهم از هر ماه جلالی .

پیشنهاد کاربران

بپرس