نام شکسته

لغت نامه دهخدا

نام شکسته. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) بدنام :
زیر فلک نیست هیچ جنس و گر هست
هست بنوعی ز دهر نام شکسته.
خاقانی.
با نام شکستگان نشستن
نام من و نام خود شکستن.
نظامی.

فرهنگ فارسی

خوارکرده بدنام کرده جمع:نام شکستگان: بانام شکستگان نشستن نام من و نام خود شکستن . ( نظامی )

پیشنهاد کاربران

بد نام
خوار
بیمقدار
بی سر و پا
با نام شکستگان نشستن
نام من و نام خود شکستن
✏ �نظامی�

بپرس