نام خواست. [ خوا / خا ] ( اِخ ) پسر «هزاران » از سرداران تورانی است ، در یادگار زریران آمده است : «نبیند کس مر آن نامخواست هزاران را که آید ورزم توزد و گناه کند و بکشد آن «پت خسرو» ارده مزدیسنان [ دلیر مزدیسنان ] را». ( از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 351 ). فردوسی آرد : دگر جادوئی نام او نام خواست که هرگز دلش جز تباهی نخواست.