نامْ انگاری (Nominalism)
(یا: نومینالیسم) در فلسفۀ اسکولاستیک قرون وسطا، آموزۀ مبتنی بر این عقیده که کلیات، بهره ای از واقعیت ذاتی یا جوهری ندارند و فقط اشیا و امور جزئی و فردی از هستی واقعی برخوردارند. این کلیات، از قبیل جانور، ملت، زیبایی و دایره، چیزی جز نام انگاشته نمی شدند و اصطلاح نام انگاری از همین جا پدید آمد. مثلاً، نام دایره به چیزهایی اطلاق می شود که گردند و از این رو وجه تسمیه ای کلی است؛ اما هیچ همانستی ملموس و مشخصی با ذات جداگانۀ گرد بودن، که متناظر با این نام باشد، وجود ندارد. آموزۀ مبتنی بر نام انگاری مخالف با نظریۀ فلسفی موسوم به واقع گرایی افراطی است که بر طبق آن کلیات از هستی واقعی و مستقلی برخوردارند که مقدم بر اشیا و امور جزیی و جدا از آن هاست. نام گرایی از این عقیدۀ ارسطو پدید آمد که واقعیت، متشکل از چیزهای منفرد است؛ نظریۀ افراطی واقع گرایی نخستین بار از جانب افلاطون در آموزه اش راجع به صورت های مثالیِ کلی صریحاً اعلام شد. مناقشۀ نام گرایان و واقع گرایان در اواخر قرن ۱۱م و سراسر قرن ۱۲م آشکارا جریان داشت؛ روسلَن موضع نام گرایان را شرح می داد و برنارد شارتری و ویلیام شامپو، که همگی حامی حکمت مدرسی بودند، از موضع واقع گرایان دفاع می کردند. نظریه ای در حد واسط میان نام انگاری و واقع گرایی نظریۀ مفهوم گرایی است که در آن کلیات، اگرچه وجود واقعی یا ذاتی در جهان خارجی ندارند، به صورت ایده ها یا مفاهیم موجودند و به همین سبب چیزی بیشتر از نامِ صِرف به شمار می روند. نظریۀ بدیل دیگر عبارت است از واقع گرایی معتدل، که جایگاه کلیات را ذهن می داند اما به وجود شالوده ای واقعی از آن ها در اشیای جزیی نیز اذعان دارد. دفاعی که ویلیامِ اِکمی از نام انگاری به عمل آورد راه را برای انواع نظریه های نام انگارانۀ جدید از قبیل نظریه های ابزارگرایی، عمل گرایی، معنی شناسی و پوزیتیویسم منطقی هموار کرد.
(یا: نومینالیسم) در فلسفۀ اسکولاستیک قرون وسطا، آموزۀ مبتنی بر این عقیده که کلیات، بهره ای از واقعیت ذاتی یا جوهری ندارند و فقط اشیا و امور جزئی و فردی از هستی واقعی برخوردارند. این کلیات، از قبیل جانور، ملت، زیبایی و دایره، چیزی جز نام انگاشته نمی شدند و اصطلاح نام انگاری از همین جا پدید آمد. مثلاً، نام دایره به چیزهایی اطلاق می شود که گردند و از این رو وجه تسمیه ای کلی است؛ اما هیچ همانستی ملموس و مشخصی با ذات جداگانۀ گرد بودن، که متناظر با این نام باشد، وجود ندارد. آموزۀ مبتنی بر نام انگاری مخالف با نظریۀ فلسفی موسوم به واقع گرایی افراطی است که بر طبق آن کلیات از هستی واقعی و مستقلی برخوردارند که مقدم بر اشیا و امور جزیی و جدا از آن هاست. نام گرایی از این عقیدۀ ارسطو پدید آمد که واقعیت، متشکل از چیزهای منفرد است؛ نظریۀ افراطی واقع گرایی نخستین بار از جانب افلاطون در آموزه اش راجع به صورت های مثالیِ کلی صریحاً اعلام شد. مناقشۀ نام گرایان و واقع گرایان در اواخر قرن ۱۱م و سراسر قرن ۱۲م آشکارا جریان داشت؛ روسلَن موضع نام گرایان را شرح می داد و برنارد شارتری و ویلیام شامپو، که همگی حامی حکمت مدرسی بودند، از موضع واقع گرایان دفاع می کردند. نظریه ای در حد واسط میان نام انگاری و واقع گرایی نظریۀ مفهوم گرایی است که در آن کلیات، اگرچه وجود واقعی یا ذاتی در جهان خارجی ندارند، به صورت ایده ها یا مفاهیم موجودند و به همین سبب چیزی بیشتر از نامِ صِرف به شمار می روند. نظریۀ بدیل دیگر عبارت است از واقع گرایی معتدل، که جایگاه کلیات را ذهن می داند اما به وجود شالوده ای واقعی از آن ها در اشیای جزیی نیز اذعان دارد. دفاعی که ویلیامِ اِکمی از نام انگاری به عمل آورد راه را برای انواع نظریه های نام انگارانۀ جدید از قبیل نظریه های ابزارگرایی، عمل گرایی، معنی شناسی و پوزیتیویسم منطقی هموار کرد.
wikijoo: نام_انگاری