نالی

لغت نامه دهخدا

نالی. ( حامص ) نالیدن. بصورت مزید مؤخر بدنبال اسم و صفت آید و حاصل مصدر مرکب تشکیل دهد، از قبیل : ضعیف نالی. هرزه نالی :
دلم را هرزه نالی عادت و من با اسیری خوش
گرش رحم آمدی بر ناله صیادم چه می کردم.
صباحی.

نالی. ( ص نسبی ) نالین. نئی. منسوب به نال به معنی نیشکر. و رجوع به نال شود. || ( اِ ) نهالی. تلفظ دیگری است از نهالی ، در ولایات جنوب شرقی ایران. رجوع به نهالی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بستر تشک : (( پس دوات خواست و قلم و بر پاره ای کاغذ بنوشت چیزی و در زیر نهالی خلیفه بنهاد ... ) )

دانشنامه عمومی

نالی (خاش). نالی یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان کهنوک واقع شده است. [ ۱] نالی ۱۲۳ نفر جمعیت دارد.
عکس نالی (خاش)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

واژه ای لری به معنای تشک
در زبان خوانساری که ریشه در پارسی اصیل دارد به معنی:تشک، بستری برای خواب است.
در لری بروجردی ( و قطعا بسیاری از شهرهای دیگر ) �نالی� و �نالیچه� را برای زیرانداز، تشک استفاده میکنند.
نالی لقب شاعر بزرگ کورد است و این اسم برای او به این دلیل گذاشته شده است معنی قلم میدهد.
نالی به معنی فشرده ، در هنر رزمی رِما به ضربه دست به صورت مشت گفته می شود
در گویش مردم رضوانشهر اصفهان ( اسفیدواجان قدیم ) نالی به معنای تشک میباشد
گریه کنی
بستری برای خواب تشک همان دوشک هست که ریشه ترکی دارد و قدمتی ندارد به زبان اصیل و شیرین لکی لکستان نالی بستری برای راحت خوابیدن
در گویش شهر گندمان به معنای کناره و تشکی است که زیر پشتی می اندازند و روی آن می نشینند.
تشک زیر انداز رختخواب

بپرس