نالش کردن

لغت نامه دهخدا

نالش کردن. [ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نالیدن. آه و فغان و فریاد کردن. ( از ناظم الاطباء ). || شکوه و شکایت کردن. گله کردن :
یوسف از گرگ چون کند نالش
که به چاهش برادر اندازد.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ناله کردن نالیدن . ۲ - شکایت کردن گله کردن : یوسف از گرگ چون کند نالش که به چاهش برادر اندازد. ( خاقانی )

پیشنهاد کاربران

بپرس