ناقض عهد. [ ق ِ ع َ ] ( ص مرکب ) شکننده پیمان. پیمان گسل. عهدشکن. پیمان شکن. عهدگسل. میثاق شکن : لایق و موافق نمی نماید به ترهات ناقص عقلی و مموهات ناقض عهدی بر چنین سیاستی هایل... اقدام نمودن. ( سندبادنامه ص 85 ).
( صفت ) آنکه عهدخودرابشکندپیمان شکن : [ لایق وموافق نمی نمایدبه ترهات ناقص عقلی ومموهات ناقض عهدی برچنین سیاستی هایل ...اقدام نمودن ]