ناقره
لغت نامه دهخدا
ناقرة. [ ق ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث ناقر است. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). رجوع به ناقر شود. ج ، نواقر. || ( اِ ) بلا. سختی. || مصیبت. رنج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مصیبت. ( معجم متن اللغة ). || داهیة.( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). || حجت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( معجم متن اللغة ). الحجة المصیبة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). دلیل راست و درست. برهان راست و استوار برابر با واقع. || مخاصمه. ( از المنجد ). یقال : بینهما ناقرة؛ ای مراجعة فی الکلام ؛ یعنی سخن را به هم بازمیگردانند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بینهم ناقرة و نقرة؛ مراجعة فی الکلام. ( اقرب الموارد ). بینهم ناقرة؛ مراجعة فی الکلام و مخاصمة. ( المنجد ). جر و بحث. مناقشه. ج ، نواقر.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید