نافریدن. [ ف َ دَ ] ( مص منفی ) مخفف نیافریدن. مقابل آفریدن : نافرید ایزد ز خوبان جهان چون تو کسی دلربا و دلفریب و دلنواز و دلستان.منوچهری.طبل را کی سود دارد ولوله چون به اول نافریدندش دوال.انوری.شیر بی دم و سر و اشکم که دیداین چنین شیری خدا هم نافرید.مولوی.