نافذه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث نافذ جمع : نوافذ.
پیشنهاد کاربران
نافذه جراحتی است که با فرو رفتن وسیله ای مانند نیزه یا گلوله در دست یا پا ایجاد می شود دیه آن در مرد یک دهم دیه کامل است و در زن ارش ثابت می شود. ( ماده ۷۱۳ قانون مجازات اسلامی )