نافذفرمان

لغت نامه دهخدا

نافذفرمان. [ ف ِ ف َ ] ( ص مرکب ) نافذحکم. فرمانروا. که فرمان روان دارد. مطاع فرمان : حکام زمان و سلاطین نافذفرمان. ( حبیب السیر ).

پیشنهاد کاربران

بپرس