نافذحکم. [ ف ِ ح ُ ] ( ص مرکب ) فرمانروا. مطاع. نافذالامر. نافذالحکم. که فرمان وی روان است : شاه مسعود براهیم که در ملک جهان خسرو نافذحکم و ملک کامرواست.مسعودسعد.