ناف بر زمین گذاشتن. [ ب َ زَ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) و ناف بر زمین نهادن. سنگین شدن بار حیوان به طوری که شکمش را بر زمین گذارد. ( فرهنگ نظام ) : می گذارد ناف از خورشید تابان بر زمین گر فلک بردارد این باری که بر دوش من است.
صائب ( از آنندراج ).
|| مجازاً، عاجز شدن کسی از کار زیاد. ( فرهنگ نظام ). رجوع به ناف افکندن شود.