ناظم کرمانی
لغت نامه دهخدا
شدم آخراسیر غمزه هندوی طنازی
جفاجو نازنینی سروقدی عشوه پردازی
چو صیدی بسمل افتادم به دام آن پری پیکر
کبوتروار گردیدم اسیر چنگ شهبازی
پشیمان می شوی ناظم در این ره پا منه هرگز
که جور خوب رویان را نباشد هیچ اندازی ( ؟ )
ناظم کرمانی. [ ظِ م ِ ک ِ ] ( اِخ ) میرزا محمدشفیع معروف به میرزا کوچک بن حاج علی محمد کرمانی ، در کرمان تولد یافت و در لکهنوی هندوستان وطن گزید. مؤلف صبح گلشن آرد. در سنه اربع و ثلثین از مأئه ثالث عشر به دارالاماره کلکته رسیده بعد زمانی رخت به دارالریاسه لکهنو کشیده و به زمره ذاکرین ائمه معصومین همانجاتوطن گزیده ». او راست :
ز خون دل مرا در هجر او تر دامن است امشب
سرشک از دیده ام باران چو ابر بهمن است امشب
ساقی به گردش آر ایاغ شراب را
درساغر هلال بریز آفتاب را
گو مدعی بسوز در این بزم همچو شمع
کز رخ فکند ماه من امشب نقاب را.
رجوع به صبح گلشن 499 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4550.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید