ناظر شدن

لغت نامه دهخدا

ناظر شدن. [ ظِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نگریستن. نگاه کردن. نظر کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ناظر شود.

فرهنگ فارسی

نگریستن نگاه کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس