به چرخشت اندر اندازی نگونم
ز پشت و گردن مزدور و ناطور.
منوچهری.
کرده بدرود باغ بلبل ازآنک مر چمن را ز باغ ناطور است.
مسعودسعد.
چون نکند رخنه به دیوار باغ دزد که ناطور همان می کند.
سعدی.
- امثال :التمریانع و الناطور غیر مانع.
|| حافظ زراعت. ( از معجم متن اللغة ). حافظالزرع. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). دشتبان. ( دستوراللغة ) ( زمخشری ). دشتوان :
جهان دیده پیری بر او برگذشت
چنین گفت خندان به ناطور دشت.
سعدی.
|| مهتر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ناظور شود. || آنکه از دکل کشتی پاسبانی می نماید. ( ناظم الاطباء ). || پیرایه ای از الماس که زنان بر بالای پیشانی خود آویزند. ( از المنجد ).ناطور. ( اِخ ) از دهات دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد است ، در 12هزارگزی جنوب باختری سنجید ( کیوی ) و 10هزارگزی جاده شوسه میانه به هروآباد در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 148 تن سکنه دارد. آبش از چشمه است و محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4 ص 523 ).