ناطق اصفهانی
لغت نامه دهخدا
این قبه گلبنی است به زیور برآمده
یا پاک گوهریست پر از زیور آمده
این قبه راست اوج به جائی که پیش وی
صدر فلک به چشم ملک احقر آمده
از دل سؤال کردم و گفتم مرا بگو
کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده
دل در جواب گفت که اینک در این سؤال
عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده.
و از ابیات پایان قصیده است :
گفتم ز جود شاه به عالم قصیده ای
کز آن روان فکر پر از شکر آمده
ابیات این قصیده هر آن یک به دلبری
مانند حسن روی بتان دلبر آمده
هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو
هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده.
وفات ناطق به سال 1230 هَ.ق. اتفاق افتاد. رجوع به ریحانةالادب ج 4 ص 153 و مختارالبلاد ص 88 و مجمعالعصر ج 2 ص 526 و آتشکده آذر ص 209 و قاموس الاعلام ج 6 و فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی ص 674 و طرائق الحقایق ج 3 ص 113 و مجله ارمغان سال 18 ص 594 شود.
ناطق اصفهانی. [ طِ ق ِ اِ ف َ ] ( اِخ ) ملاّزمان. ازشاعران قرن یازدهم و مولدش کوهپایه اصفهان است. دردوران سلطنت شاه عباس دوم صفوی می زیسته ، او راست :
چو مرغ دل به آن زلف آشیان کرد
پریشانی مرا زنجیربان کرد
به آن زلف پریشانی که داری
به ما یک روز هم شب می توان کرد.
رجوع به تذکره ٔنصرآبادی ص 404 و ریحانة الادب ج 4 ص 153 و روز روشن ص 676 و نگارستان سخن ص 116 شود.
فرهنگ فارسی
ملازمان از شاعران قرن یازدهم و مولدش کوهپایه اصفهان است .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید