( ناصفة ) ناصفة. [ ص ِ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث ناصف. ( اقرب الموارد ). رجوع به ناصف شود. || راه گذر آب. ( مهذب الاسماء ). آب رو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مجرای آب. ( از اقرب الموارد ). مجرای آب در وادی. ( از معجم متن اللغة ). ج ، نواصف. || سنگ بزرگ که در آب راهه و وادی باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). صخرة تکون فی مناصف اسناد الوادی. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ).ناصفة. [ ص ِ ف َ ] ( اِخ ) آبی است بنی جعفربن کلاب را. ( معجم البلدان ).