گرمی شوق نگر کز دم تیغ فرهاد
در دل سنگ هم آخر شرری پیدا شد.
*
کوه و هامون دجله گردید اشکباری را ببین آسمان در لرزه آمد آه و زاری را ببین
یار شد با بیوفایان بیوفائی را نگر
دوستان را گشت دشمن دوستداری را ببین.
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و صبح گلشن ص 494 شود.