خط برآوردی و افکندی به جانم اضطراب
ملک معمور از برات ِ بی جهت کردی خراب.
*
دل مجروح را پروای تن نیست شهیدعشق محتاج کفن نیست
مرا دل می کشد جائی که آنجا
صبا را زهره آمدشدن نیست.
*
درویش را که ملک قناعت مسلم است درویش نام دارد و سلطان عالم است.
*
قدی چو سرو و رخی همچو ارغوان داری مرو به باغ که در خانه بوستان داری.
*
در مدرسه کس را نرسد دعوی توحیدمنزلگه مردان موحد سر دارست.
رجوع به نگارستان سخن ص 115 و تذکرةالشعرا ص 270 و تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 370 و ریحانةالادب ج 4 ص 144 و مرآةالخیال ص 56 و بهارستان ص 120 و تذکره نصرآبادی ص 432 و صبح گلشن ص 494 شود.