ناصابر شدن. [ ب ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بی تاب شدن. بی تابی کردن. جزع و فزع کردن. اضطراب و قلق نمودن : هر زمان دزد اندرافتد کلبه را غارت کندمرغ چون بازاریان بر کار ناصابر شود.منوچهری.رجوع به ناصابر شود.