ناشکسته
لغت نامه دهخدا
مترادف ها
رام نشده، سوقان گیری نشده، ناشکسته
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ناشکسته : نشکسته ، سالم .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 86 ) .
ناشکسته ؛ باطل نشده. وظیفه دینی که باطل نشده است :
در جهان هر جا که یاد آن لب میگون گذشت
ناشکسته توبه ای نابسته زناری نماند.
خاقانی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 86 ) .
ناشکسته ؛ باطل نشده. وظیفه دینی که باطل نشده است :
در جهان هر جا که یاد آن لب میگون گذشت
ناشکسته توبه ای نابسته زناری نماند.
خاقانی.