ناشکری. [ ش ُ ] ( حامص مرکب ) ناسپاسی. ( ناظم الاطباء ). حق ناشناسی.شکر نعمت نگزاردن. کفران ورزیدن. کافرنعمتی کردن. - ناشکری حق ؛ کفران نعمت خداوند. شکر و سپاس خداوندی بجا نیاوردن : ز نافرمانی و ناشکری حق هزاران عید و یک قربان ندارد.
عرفی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
ناسپاسی حق نشناسی .
فرهنگ عمید
ناسپاسی.
مترادف ها
ingratitude(اسم)
ناسپاسی، نمک بحرامی، ناشکری، نمک ناشناسی
پیشنهاد کاربران
ناشکری: نا واج نایش پارسی است؛ شکر واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: ناسپاسی ( دری ) اسپاسی aspāsi ( پهلوی: aspāsih )