ناشری
لغت نامه دهخدا
ناشری. [ش ِ ] ( اِخ ) ابراهیم بن عیسی. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) احمدبن ابی بکر. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) عباس بن فضل کوفی ، از محدثان است و از ابوداود نخعی حدیث کرده است و محمدبن مروان از وی روایت کند. ( از سمعانی ).
ناشری.[ ش ِ ] ( اِخ ) عبداﷲبن محمد. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) عثمان بن ابی بکر الناشری ، ملقب به عفیف الدین از فقهای شافعی یمن است و در شعر وادب نیز دستی داشت. کتابهای «البستان الزاهر فی طبقات علماء بنی ناشر» و «الهدایه » از مصنفات اوست. ( از الاعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 374 ). و رجوع به ناشریون شود.
ناشری.[ ش ِ ] ( اِخ ) علی بن ابی بکر. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) علی بن محمد. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) عمربن عبدالوهاب ، ملقب به سراج الدین و مشهور به ناشری از علمای عامه قرن دهم هجری است. وی در سال 982 هَ. ق. در شهر زبید از بلاد یمن وفات کرد. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 141 ).
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) لقب رجالی عیسی بن هشام است. ( ریحانة الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال ).
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) قاضی ابوبکر. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ )قاضی موفق الدین علی بن محمد. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) مالک بن ابی زید یا مالک بن زید مصری از محدثان است. ( از سمعانی ).
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) لقب رجالی مشمعل بن سعد است. ( ریحانة الادب ج 4 ص 141 از تنقیح المقال ).
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عمر. رجوع به ناشریون شود.
ناشری. [ ش ِ ] ( اِخ ) محمدبن عیسی بن هشام کوفی محدث است و محمدبن محمود الکندی کوفی از وی حدیث کرده است. ( از سمعانی ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید