ناشر

/nASer/

برابر پارسی: چاپ کننده، پخش کننده

معنی انگلیسی:
publisher, stationer, propagator

لغت نامه دهخدا

ناشر. [ ش ِ ] ( ع ص ) آنکه بعد مردن زنده گردد. ( منتهی الارب ). آنکه پس از مردن زنده می گردد. ( ناظم الاطباء ): نشر الموتی ؛ حیوا فهم ناشرون. ( المنجد ). نشراﷲ المیت ؛ احیاه ُ و بعثه بعدالموت. ( معجم متن اللغة ). رجوع به نشر شود. || خوش بو دهنده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || فاش کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنکه فاش می کند. ( ناظم الاطباء ). || آنکه اره می کند. اره کش. ( ناظم الاطباء ): نشر الخشبة؛ قطعها بالمنشار. ( معجم متن اللغة ). رجوع به نشر شود. || تراشنده چوب. ( فرهنگ نظام ): نشر الخشب ؛ نحته. ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). || بازکننده پارچه. ( فرهنگ نظام ). واکننده چیزی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). که پارچه پیچیده را باز می کند.رجوع به نشر شود. || رساننده خبر. ( فرهنگ نظام ). مبلغ: نشرالخبر؛ اذاعه. ( المنجد ). رجوع به نشر شود. || پراکنده کننده. ( فرهنگ نظام ) ( از آنندراج ). آنکه پراکنده و پریشان می کند. آنکه می پاشاند. ( ناظم الاطباء ). مفرق. || کسی که کتاب چاپ کرده ای را به طالبان و خریداران برساند. ( فرهنگ نظام ). آنکه عهده دار پخش و توزیع کتاب و رساله و مجله و دیگر مطبوعات است. || قسمی مار که چون بگزد مارگزیده در ساعت بمیرد و این مار را به جهت باد کردن گردنش ناشر گویند. ( از معجم متن اللغة ).

ناشر. [ ش ِ ] ( اِخ ) ابن تیم بن سملقه از مردم عک و جدیمانی است. حصن ناشر در یمن بدو منسوب است و فرزندان وی که به ناشریون معروفند فقیهان زبید - بل سراسر یمن - هستند و خاندان ناشری از بزرگترین خاندانهای علم و فقه و صلاح است. ( از الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307 ).

ناشر. [ ش ِ] ( اِخ ) ابن حامدبن مغرب. از بنی عک جدی جاهلی است وی جد مکاسعه یمن است. ( الاعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 307 ).

فرهنگ فارسی

نشرکننده، توزیع کننده، پراکنده کننده
( اسم ) ۱ - آنکه پس ازمردن زنده گردد. ۲ - فاش کننده .۳ - رساننده خبر. ۴ - پراکنده کننده . ۵- آنکه کتاب یا رساله را چاپ و منتشر سازد جمع :ناشرین .توضیح در زبانهای اروپایی ناشر بجز کتابفروش است .
ابن حامد بن مغرب از بنی عک جدی جاهلی است وی جد مکاسعه یمن است .

فرهنگ معین

(ش ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نشرکننده ، منتشر کننده . ۲ - شخص یا مؤسسه ای که کتب و نشریات را چاپ و منتشر کند.

فرهنگ عمید

۱. نشرکننده، توزیع کننده، پراکنده کننده.
۲. کسی که به چاپ و نشر کتاب مشغول است.
۳. (اسم ) مؤسسه ای که به چاپ و نشر کتاب مشغول است.

دانشنامه عمومی

ناشر شخص یا نهادی که پخش ادبیات، موسیقی یا اطلاعات را بر عهده دارد. در بعضی از موارد، ممکن است پدیدآورندگان، خودشان ناشرِ اثر خود باشند؛ به این معنا که همان کسی که محتوا را ایجاد کرده است، رسانهٔ لازم برای پخش محتوا را نیز فراهم کند. همچنین، ناشر ممکن است به شخصی گفته شود که یک شرکت انتشارات دارد یا نشریه ای را منتشر می کند.
نمایشگاه کتاب
پدیدآور
ناشر مؤلف
ناشر موسیقی
• نشر
• نشر آزاد
نشر الکترونیک
نشر دانشگاهی
• نشر در دسترس
نشر رومیزی
نوشتن
• نویسنده
• انتشارات آریا دانش
• انتشارات آکادمیک
انتشارات امیر کبیر
نشر نی
انتشارات کاروان
نشر دف
نشر مرکز
انتشارات فاطمی
انتشارات نگاه
انتشارات نیلوفر
• انتشارات هم قلم
انتشارات هیرمند
• نشر فرزان روز
انتشارات سخن
• انتشارات خانه زیست شناسی
انتشارات علمی و فرهنگی
• انتشارات روزنه کار
• انتشارات کتاب خورشید
نشر قطره
نشر چشمه
انتشارات خوارزمی
نشر ثالث
نشر هرمس
نشر آگه
انتشارات طرح نو
• نشر ماهی
انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
• انتشارات جامی
انتشارات نیلا
• انتشارات کارنامه
عکس ناشر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

publicist (اسم)
روزنامه نگار، تبلیغات چی، ناشر

publisher (اسم)
ناشر

فارسی به عربی

ناشر

پیشنهاد کاربران

ناشِر: ١. چاپخش - کننده ٢. پخش - کننده، گسترش - دهنده
واژه ناشر
معادل ابجد 551
تعداد حروف 4
تلفظ nāšer
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی]
مختصات ( ش ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی nASer
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
کسی که نشر میکنه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وَپاک، وَپار ( وَپ= نشر؛ اوستایی + «اک، ار» )
نیسْراک، نیسرار ( نیسر از اوستایی: نیسری= نشر+ «اک، ار» )
ویانْساک vyãnsãk، ویانْسار vyãnsãr ( ویانس از اوستایی: ویانْسچَ= نشر + «اک، ار» )

بپرس