ناشادمان. ( ص مرکب ) ناشاد. ناشادکام. ناشادان.غمین. غمگین. ملول. رنجور. ناخشنود. افسرده. مقابل شادمان. که شادمان و خشنود و راضی نیست : بدو گفت خسرو توئی بی گمان ز تخت پدر گشته ناشادمان.فردوسی.