ناسوخته. [ ت َ / ت ِ] ( ن مف مرکب ) سوخته ناشده. مقابل سوخته : هرکسی را نباشد این گفتارعود ناسوخته ندارد بوی.سعدی.|| خام. غیرکامل. رجوع به سوخته شود.