ناسنجیده. [ س َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) ناسخته. بی رویه. نااندیشیده. مقابل سنجیده : نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دارعشوه ای فرمای تا من طبعرا موزون کنم.حافظ.رجوع به سنجیده شود.
خامبی دقتعلی العمیا. [ ع َ لَل ْ ع َ ] ( ع ق مرکب ) کورانه . بدون بصیرت و بینایی . ( ناظم الاطباء ) . کورکورانه . بطور چشم بسته . نسنجیده . ازروی نادانی . ناسنجیده .+ عکس و لینک