ناسالم

/nAsAlem/

مترادف ناسالم: بیمار، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست، ناخوش، فاسد، ناپاک، نادرست

متضاد ناسالم: سالم

برابر پارسی: بیمار، نابکار، ناسازگار

معنی انگلیسی:
insalubrious, insanitary, unhealthy, unsanitary, unsound, poorly

لغت نامه دهخدا

ناسالم. [ ل ِ ] ( ص مرکب ) مقابل سالم. بیمار. ناتندرست. مریض. رنجور. علیل. دردمند. || ناسازگار. ناملایم. نامعتدل. || آلوده. مخالف بهداشت : هوای ناسالم. || ناتو. ناقلا. نادرست. نابکار. ماجراجو. ناملایم. آشوب طلب. شرانگیز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دارای عیب . ۲ - ناتندرست بیمار. ۳ - ناسازگارناملایم.۴ - مخالف بهداشت مضر:[ هوای ناسالم ] ۵- ناقلانابکار آشوب طلب .

فرهنگ معین

(لِ ) [ فا - ع . ] (ص . ) ۱ - دارای عیب . ۲ - بیمار. ۳ - مخالف بهداشت .

واژه نامه بختیاریکا

زِیدِه

مترادف ها

morbid (صفت)
مریض، وحشتاور، ناخوش، ناسالم، ویژه ناخوشی

unsound (صفت)
غلط، نا درست، ناصحیح، ناخوش، ناسالم

unhealthy (صفت)
بیمار، ناخوش، غیر سالم، ناسالم، ناتندرست، ناخوشی اور

insanitary (صفت)
مضر، غیر بهداشتی، غیر صحی، ناسالم

فارسی به عربی

خاطی , سقیم , غیر صحی

پیشنهاد کاربران

بپرس